به اتفاق چندی از دوستان و اساتید(که البته فقط مدیر گروهمون اومده بود)رفتیم کوه.یه تیم ۱۱ نفره.صعود به طرف قله ی چین کلاغ که آخرش به قنات همان کوه ختم شد.
خیلی خوش گذشت.همه شادو پر انرژی بگو و بخند به راه بود.هیچ کس جز مدیر گروه خبر نداشت که مسیر چه جوریه.همه تصور می کردن می خوان برن جایی مثل کلکچال به خاطر همین از تجهیزات کوهنوردی خبری نبود.به طوری که یکی از بچه ها کفش پینگ پنگ پوشیده بود و یکی ۱۰۰ دست لباس آورده بود که مبادا یخ بزنه.اما کسی اسباب صبحانه نیاورده بود.همه دست ها تو کوله پشتی دکتر بود.
کوهنوردها هم با صفا هستند.با یه عده شون نشستیم چایی خوردیم.چای هفت گیاه.یه سری سعی میکردن راه و رسم کوهنوردی یاد بدن.یکی تو کوه آواز میخوند.یه خانمی هم از جماعت نسوان گروه ۲ تا عکس انداخت واسه خارج از کشور.
آدما تو خارج از حیطه ی اداری چقدر متفاوتند.رفتارها چقدر متفاوت میشه.همه چیز میاد تو قالب رفاقت.نه ریاست.
کار گروهی چقدر انرژی میده و اثر بخشه.افراد یاد می گیرند چی جور روابط اجتماعیشون را شکل بدهند.یکی از دوستان اول باری که سُر خورد و افتاد زمین یه مثنوی ۷۰ من گفت اما بعد از سر خوردن های مکرر دیگه حالش جا اومده بود و از عرش به فرش اومده بود.خلاصه همه یاد میگیرن به هم کمک کنند.در عین حالی که باید مواظب خودشون هم باشن.
احساس سلامتی بالاترین حسیه که تو این طبیعت بکر به آ دم دست میده.
عیدتون مبارک
...............................................................................
و خاصیت عشق این است.
تولدت مبارک
ما ایرونیا عادت داریم وقتی تولد بچه هامون با یه روز خاص همراه میشه مثلا تولد یکی از ائمه اسم یا لقب او را رو بچه متولد شده مون می گذاریم.
نمی دونم تو ادیان دیگه هم همینه؟مثلا هر کی این روزا تو ادیان مسیحی به دنیا میاد اسمش میشه عیسی !مسیح!؟یا تو این مایه ها؟
......................
از اینکه عاشق توام حس غرور میکنم